۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه

قدرت کلمات



چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودالی عمیق افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که راه چاره ای برای خروج از چاله نیست و شما به زودی خواهید مُرد.
دو قورباغه، این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توان کوشیدند تا از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند.
بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و سر انجام به داخل گودال پرت شد و مُرد.
قورباغه دیگر اما با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که تلاشِ بیشتر فایده ای ندارد، او مصمم تر می شد؛ تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟»
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.

۳ نظر:

somayyeh گفت...

واقعا جالب بود مرسي. وقتي اين مطلب رو خوندم فكر كردم شايد چنين اتفاقي در زندگي من هم اتفاق افتاده باشه.

خليج فارس گفت...

/ خبر فوری / ديدار سيد محمد خاتمي با دعوت ابراهيم حاتمي‌كيا
سلام . تبادل لينك كنيم؟. من را لطفا با نام "خبرگزاري خليج فارس" لينك كن. من شما را با چه نامي لينك بدهم؟

فرزاد حسنی گفت...

سلام جناب دکتر خسته نباشید . من یه سئوال ازتون داشتم . من یه موقعی مشهد درس می خوندم و یه همکلاسی داشتم به نام روح ا..محکی که از نظر چهره بسیار به شما شبیه بود . می خوام بدونم ایشون با شما نسبتی دارند یا خیر ؟
در ضمن خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنید و مطالبم رو بخونید و نظرتون رو بدونم . وبلاگتون هم خیلی جالبه و به نوعی متفاوت با بقیه وبلاگها .فکر نمی کردم یچنین داستانهایی رو بتونم اینجا بخونم . در صورتی که شیوه نگارش من رو مناسب بدونید اماده همکاری با مجموعه تحت مدیریت شما هستم .موفق باشید
-----------------
در خانه عبدلله نوری دیدم : شیخ روزه نبود!!.....
سلام
با مطلبی تازه در باب دعوت روزنامه نگاران از عبدا..نوری برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به روزم .خوشحال میشم نظرتون رو پس از خوندن بدونم .
http://talkhzibast.persianblog.ir/